من حرفی ندارم! چون در مفهوم عشق و دوست داشتن و این چیزا دچار مشکلم!
//////////// ببین عزیزم! سه تا بودن که دوتا از اون ۳ تا اون یکی رو کشتن و شدن ۲ تا از اون جایی که اون یکی که کشته شد بخشی از هر دوتا رو تو خودش داشت تو قصه ها میگن.. یکی بود یکی نبود
خوشحالم که با اطمینان دلشاد هستی
خانومی
اینا نوشته های خودت هستند ؟
کاش میتونستم خوش بگذرونم...کاش میتونستم فکر کنم همه چیز مرتبه...کاش بودی...
زیاد مطمئن نباشی بهتره
********
مرسی از لینکت
اطمینان یعنی آرامش اصلا !!!
تبریک !
خوش به حالت!
من حرفی ندارم!
چون در مفهوم عشق و دوست داشتن و این چیزا دچار مشکلم!
////////////
ببین عزیزم! سه تا بودن
که دوتا از اون ۳ تا اون یکی رو کشتن
و شدن ۲ تا
از اون جایی که اون یکی که کشته شد بخشی از هر دوتا رو تو خودش داشت
تو قصه ها میگن.. یکی بود یکی نبود
مطمئن بودن یا نبودن مسئله این نیست فعلن...خوش بودن! مسأله این است!
خوش باشی.
سرخوشی
چقدر خوشحالم در این روزگار کسی اینقدر مطمئن است ...قدر این روزهای ساده و پر از اطمینان رو بدون...خیلی بهت خوش بگذره
احمق کسی که به چیزی اینقدر اطمینان داشته باشه
سهلا جان نوشتی مینیمال های من بعد لینک دادی به وبلاگ من
من هارد ابیوسیو م!
چه اطمینانی بهتر از این!!!!
دوست داشتی به منم سر بزن!!
راستی لینکت کردما !!